معنی اشاره به دور
حل جدول
فارسی به عربی
اشاره، اشر، اقتراح، بادره، تحذیر، تلمیح، رایه، رمز، قائمه الشحن
فرهنگ واژههای فارسی سره
نمارش، نمار
فارسی به ایتالیایی
cenno
فرهنگ عمید
نشان دادن چیزی یا کسی با حرکت چشم یا انگشت،
با تکان دادن چشم و ابرو یا دست مطلبی را به کسی فهماندن یا به کاری فرمان دادن،
(اسم) سخن مختصر و با ایجاز،
مترادف و متضاد زبان فارسی
استعاره، اشارت، ایما، تلویح، رمز، کنایه، گوشه، علامت، رای، نظر، امر، حکم، دستور، فرمان
فارسی به آلمانی
Hinweis, Ratschlag [noun], Tip, Warnung [noun]
گویش مازندرانی
فهم مطلبی از روی اشاره، امر کردن با اشاره
معادل ابجد
724